تبادل
لینک هوشمند
برای تبادل
لینک ابتدا ما
را با عنوان
(وبلاگ تخصصی)
و آدرس
robat.3.LXB.ir
لینک
نمایید سپس
مشخصات لینک
خود را در زیر
نوشته . در صورت
وجود لینک ما در
سایت شما
لینکتان به طور
خودکار در سایت
ما قرار میگیرد.
بالاخره بعد از چندین روز گمانه زنی اعلام شد که فینال رقابت های این فصل کوپا دل ری (جام حذفی اسپانیا) در روز جمعه، هفدهم ماه می وساعت 21.30 دقیقه در ورزشگاه سانتیاگو برنابئو برگزار می شود. این تصمیمی است که مسئولان فدراسیون فوتبال اسپانیا امروز به صورت رسمی به سران دو باشگاه اتلتیکومادرید و رئال مادرید ابلاغ می کنند و قطعا با موافقت سران هر دو تیم مواجه می شود؛ چرا که این بهترین گزینه پیش روی هر دو تیم خواهد بود.
تا پیش از این که تاکید براین بود تا بازی در یک زمین بی طرف برگزار شود، سران رئال، ورزشگاه های نوکمپ و مستایا را گزینه های ایده آلی می دانستند و سران اتلتیکومادرید اصرار داشتند تا ورزشگاه خانگی آنها یعنی بیسنته کالدرون میزبان این بازی باشد. چرا که آخرین بازی دو تیم در یک فینال کوپا دل ری در برنابئو برگزار شده بود و حالا آنها می خواستند تا این بار اوضاع برعکس باشد.
ولی خورخه پرس، یکی از مدیران ارشد فدراسیون فوتبال اسپانیا حالا به سران دو باشگاه اعلام می کند که نتیجه جلسات برگزار شده میان مسئولان فدراسیون با میگل آنخل خیل از سوی باشگاه اتلتیکوو خوسه آنخل سانچس از سوی رئال، به اینجا ختم شده که :« منطقی آن است تا بازی فینال در شهر مادرید برگزار شود. در ورزشگاهی که گنجایش تماشاگران بیشتری را داشته باشد.»
بدین ترتیب برنابئو ورزشگاه ایده آلی برای این تصمیم خواهد بود. حالا از نظر تشریفات و اصول کاری، سران دو باشگاه باید امروز این پیشنهاد را بپذیرند تا این خبر به صورت رسمی اعلام شود. البته مسئولان شبکه تلویزیونی تی.وی.ایی درخواست کرده اند تا برگزاری این بازی به روز شنبه 18 ماه می موکول شود.
دراین میان کسانی که بیشتر از سایرین سود می کنند، هواداران دو تیم خواهند بود. مسئولان فدراسیون فوتبال اسپانیا رداین باره گفته اند:« با توجه به شرایط بحرانی اقتصادی دراسپانیا، اگر بتوانیم به هواداران کمک کنیم تا کمی در خرج کردن پولهایشان صرفه جویی کنند، آنها از ما متشکر خواهند بود.»
البته این به نفع همگان است؛ نه هواداران مبالغی را برای سفر به شهری دیگر برای تماشای بازی فینال هزینه می کنند وهم اینکه با توجه به گنجایش ورزشگاه برنابئو (80.354 نفر) در مقابل گنجایش 54.851 نفری ورزشگاه بیسنته کالدرون، تقریبا 25 هزار بلیط بیشتر فروخته خواهد شد.هر تیم 35 هزار بلیط برای فروش به هوادارانش دریافت خواهد کرد
لیونل آندرس مسی فوتبالیست آرژانتینی و عضو تیم بارسلونایاسپانیا و تیم ملی آرژانتین است. او به تازگی شماره ۱۰ تیم بارسلونا که متعلق به بازیکن اسبق این تیم و تیم ملی برزیلرونالدینیو بود را از آن خود کردهاست و شماره ۱۰ تیم ملی آرژانتین که زمانی بر تن مارادونا بودهاست را نیز بدست آوردهاست. شیوه ی بازی و توانایی هایش باعث شده است که وی با مارادونا مقایسه شود، خود مارادونا مسی را جانشین خود می داند. وی با زدن ۹ گل در لیگ قهرمانان اروپا معتبر ترین جام باشگاهی جهان و تاثیر گذاری مستقیم در دستیابی تیم فوتبال بارسلونا به شش جام معتبر در یک فصل (لیگ قهرمانان اروپا ، لالیگای اسپانیا ، کوپا دل ری اسپانیا ،سوپر جام اسپانیا،سوپر جام اروپا و جام باشگاههای جهان) به عنوان مرد سال فوتبال اروپا و جهان در سال ۲۰۰۹ انتخاب شد.
شاید زلاتان از کاکا هم گرانتر است. 35 میلیون پوند بعلاوه ساموئل اتوئو قیمتی بالغ بر 60 میلیون پوند برای کاتالان ها خرج برداشته است. او می خواهد نشان دهد که ارزش این سرمایه گذاری را دارد. حالا بارسا در ترانسفر هم با مادرید رقابت می کند ولی هنوز 120 میلیون پوند با لوس بلانکوس فاصله دارد...
زلاتان کیست؟
زلاتان ابراهیموویچ سوم اکتبر1981 از پدری بوسنیایی به نام شفیک و مادری کروات که یورکا نام دارد متولد شده است. خانواده آنها پس از مهاجرت به سوئد، در روسنگارد از توابع شهر مالمو ساکن می شوند و ایبرای کوچک هم در همان شهر بدنیا می آید. از هشت سالگی فوتبال بازی می کند و متناوبا در تیم نوجوانان باشگاه های مالمو بی آی و اف بی کی بالکان ظاهر می شود. شاهکار دوران کودکی زلاتان در 12 سالگی و با تیم بالکان در مقابل ولینگه اتفاق می افتد. نیمه اول چهار بر صفر عقب هستند وایبرا بعنوان بازیکن جانشین از نیمه دوم وارد زمین می شود. 8 بر 5 برنده بازی می شوند، هر هشت گل را زلاتان به ثمر می رساند! ابراهیموویچ وارد دبیرستان می شود ولی خیلی زود بخاطر ادامه فوتبال حرفه ای، ترک تحصیل می کند.
مالمو اف اف
ایستگاه اول پس از حضور منظم در تیم نوجوانان باشگاه زادگاهش مالمو اف اف، اولین قرارداد حرفه ایش را در سال 1996 امضا می کند و با پیشرفتی سریع به تیم جوانان باشگاه راه می یابد. به سال 1999 با تیمش در آلسونسکان – لیگ برتر سوئد- شرکت می کند ولی به مقامی بهتر از سیزدهم دست نمی یابد و همراه مالمو به دسته دوم سقوط می کند، هرچند فصل بعد بازمی گردند. آرسن ونگر مربی آرسنال برای جذب ایبرا تلاش می کند ولی توفیقی بدست نمی آورد. اما لئوبینهاکر مربی وقت آژاکس بازی زلاتان را در یک مسابقه تمرینی مقابل تیم نروژی موس اف کی می بیند و شیفته وی می شود. جولای 2001، هلندی ها موفق می شوند جوان آتیه دار سوئدی را با مبلغ 8/7 میلیون یورو به آمستردام ببرند.
کسب شهرت
با آژاکس ابتدای حضور زلاتان در آژاکس با رفتن بینهاکر و ورود کو آدریانس همراه بود و این یعنی بدشانسی! آدریانس فرصت کمی به ایبرا می داد ولی با اخراج زودهنگام مربی و آمدن رونالد کومان ستاره اقبال ابراهیموویچ درخشش گرفت. کومان که علاقمند بازی زلاتان بود وی را فوروارد اصلی تیمش قرار داد و آژاکس موفق شد به قهرمانی فصل 2002-2001 اردیویزیه –لیگ دسته اول هلند- دست یابد. فصل بعد ایبرا با زدن دو گل به المپیک لیون خود را در لیگ قهرمانان اروپا مطرح می کند. مجموعا چهار گل اروپایی برای آژاکس درفصل 2003-2002 به ثمر می رساند. گلزنی های منحصر بفرد زلاتان باعث شهرتش می شود، از جمله گلی که در تاریخ 22 اوت 2004 به تیم ناک بردا می زند از طرف بینندگان کانال تلویزیونی یورواسپرت بعنوان گل سال انتخاب می شود. لیگ قهرمانان 2004-2003 برای ابراهیموویچ با زدن فقط یک گل به سلتاویگو و حذف آژاکس در مرحله گروهی خیلی زود تمام می شود و همین دلیل برای خداحافظی با هلند کافیست. این پایان با مصدومیت ایبرا توسط هم باشگاهیش یعنی رافائل فاندرفارت در بازی سوئد – هلند نزدیکتر می نماید زیرا زلاتان مدعی می شود که فاندرفارت عمدا به وی آسیب رسانده است. در همین گیرودار ناگهان به یوونتوس فروخته می شود. حاصل حضور چهار ساله در آژاکس، 106 بازی و 47 گل زده است.
ایبرا در یوونتوس
با 16 میلیون یورو برای چهارسال راه راه پوش می شود. اما دو فصل بیشتر در تورین نمی ماند چون سرنوشت او را به میلان خواهد برد. زلاتان به سرعت در ترکیب اصلی جای دیوید ترزگه مصدوم را پر می کند و 16 گل برای یووه به ثمر می رساند. اواخر فصل 2005-2004 یوونتوس اعلام می کند که پیشنهاد 70 میلیون یورویی رئال مادرید را برای ایبرا رد کرده است! بعدها مینو رایولا وکیل زلاتان این خبر را تایید می کند ولی بیشتر به بازارگرمی تبلیغاتی می ماند تا واقعیت. 14نوامبر 2005 با بردن جایزه گولدن بولن بهترین بازیکن سال کشور سوئد می شود. فصل دوم حضور ابراهیموویچ در یووه همراه با تغییر وظیفه تهاجمی وی بود. ایبرا بعنوان مهاجم دوم و پاسور برای مهاجم هدف بازی می کرد، بنابراین تعداد گل های زده او پایین آمد ولی با پاس های فراوان همبازی های خود را در موقعیت گلزنی قرار می داد. البته گاه با خشم هواداران یوونتوس نیز مواجه می شد که از وی بخاطر از دست دادن فرصت های فراوان گل انتقاد می کردند. رسوایی باشگاه یوونتوس در پرونده تبانی کالچیوپولی که باعث شد دو قهرمانی آخر این تیم پس گرفته شود و به سری B سقوط کند، خط پایان زلاتان با باشگاه تورینی بود. با اینکه بیشتر بازیکنان بزرگ یوونتوس تصمیم گرفتند به تیم وفادار بمانند ولی ایبرا بهمراه تنی چند از همبازیانش راه خروج را در پیش گرفتند.
کوچ به اینترمیلان
در دهم اوت2006 با 12 میلیون یورو و قراردادی چهارساله به ورزشگاه جوزپه مه آتزا می پیوندد. زلاتان اعتراف می کند که به آرزوی زمان کودکی رسیده و در باشگاهی بازی می کند که قبلا بت زمان نوجوانی اش در آنجا توپ زده و هوادار آن بوده است یعنی رونالدوی برزیلی و اینترمیلان! در اولین بازی تیم جدید در مقابل فیورنتینا یک گل می زند و گلی دیگر می سازد. نخستین فصل حضور در سان سیرو با 15 گل بهترین گلزن تیمش می شود. سال 2007 پنج گل در هفت بازی لیگ قهرمانان اروپا برای اینتر به ثمر می رساند. فصل 2009-2008 را رویایی آغاز می کند، زیرنظر ژوزه مورینیو با زدن گل به بولونیا در اولین بازی فصل متعاقبا بعنوان گل سال انتخاب می شود. اینتر تیم بدون شکست خانگی لقب می گیرد و ایبرا جلوتر از مارکو دی وایو و دیه گو میلیتو آقای گل باشگاه های ایتالیا می شود. همراه با اینترنازیوناله سه قهرمانی اسکودتو را جشن می گیرد و هم اکنون به با قراردادی مالی – تعویضی نجومی جای خود را با ساموئل اتوئو در بارسا عوض می کند تا تجربه ای تازه و مبارزه ای نو آغاز کند...
تیم ملی سوئد
با گلزنی به مقدونیه، تیم ملی جوانان زیر21 سال را تجربه می کند. زلاتان ابراهیموویچ در تاریخ 31 ژانویه 2001 با قرار گرفتن در مقابل جزایر فارو، اولین بازی ملی را بدست می آورد. این مسابقه دوستانه با نتیجه عجیب بدون گل به پایان رسید. نخستین آزمون جدی ایبرا همراه با تیم ملی سوئد در جام جهانی 2002 رخ داد که حذف در مرحله یک شانزدهم توسط سنگال نتیجه این آزمایش بود! رقابت های یورو 2004 با زدن یک پنالتی مقابل بلغارستان و گلزنی دربرابر دفاع محکم ایتالیا برای زلاتان شروعی خوب محسوب می شد ولی با از دست دادن پنالتی در برابر هلند و حذف توسط نارنجی پوشان ناکامی دیگری در رده ملی برای وی رقم خورد. جام جهانی 2006 هم بدون گل زده ای برای ایبرا و حذف سوئد در یک شانزدهم نهایی بدست آلمان خاطره تلخ دیگری برایش بهمراه داشت. سپتامبر 2006 و تنها 48 ساعت قبل از بازی با لیختن اشتاین در چارچوب رقابت های مقدماتی یورو 2008، زلاتان همراه با اولاف ملبرگ و کریستین ویلهلمسون از هتل خارج شده و به نایت کلاب رفته و پس از زیاده روی در مصرف الکل باعث دردسر می شوند. لارس لاگرباک مربی تیم ملی بخاطر همین ماجرا آنها را برای مدت کوتاهی توبیخ و از بازی ملی کنار می گذارد ولی پس از پایان محرومیت، زلاتان لجبازانه خود را از تیم ملی دور نگه می دارد! مقابل ایرلند شمالی در مارس 2008 به تیم ملی باز می گردد. در 12 بازی ملی موفق به زدن گلی نمی شود. طلسم عدم گلزنی ملی ایبرا پس از دو سال در رقابت های یورو2008 شکسته شد، یک گل به یونان و یکی به اسپانیا و بازهم حذف تیم ملی سوئد بوسیله روسیه در مرحله مقدماتی گروهی! به جرات می توان گفت ابراهیموویچ بازیکن بزرگی است که در رده ملی هیچگونه کارنامه مثبتی از وی دیده نمی شود یا بعبارتی زلاتان فوتبالیست باشگاهی است نه تیم ملی البته از تاثیر ضعف کلی تیم سوئد هم نباید به آسانی گذشت کرد.
سایه روشن های
زلاتان ایبرا با دختری به نام هلنا ازدواج کرده و هم اکنون دو فرزند دارد بعلاوه یک سگ که خیلی به آن علاقه دارد! تا قبل از انتقال به بارسا همراه با خانواده اش در میلان سکونت کرده بود و تابستان ها به زادگاهش مالمو بازمی گشت. زلاتان در سنین نوجوانی به ورزش تکواندو می پرداخت و منظم در کلاس های آن شرکت می کرد. شاید یکی از دلایل آمادگی بدنی او و ارسال پاس ها و گلزنی های آکروباتیک وی، همین تمرینات تکواندو است. یکی از دوستان نزدیک ایبرا هنرپیشه معروف سینمای سوئد میکائیل پرسبرانت نام دارد که این دو تاکنون فعالیت های خیرخواهانه زیادی با یکدیگر انجام داده اند. در آوریل 2002 کتابی درباره تمرینات فوتبال منتشر می کند که در آن تمرین های شخصی خود را شرح داده است.
بارسلونا ایستگاه آخر؟
و بالاخره به نوکمپ بزرگترین ورزشگاه اروپا رسید. می خواهد در تاریخ بارسا در کنار اسامی بزرگی همچون کوبالا، کرویف، مارادونا، شوستر، رونالدکومان، مایکل لادروپ، ریوالدو، رونالدینیو، مسی و دیگران قرار بگیرد. شاید زلاتان از کاکا هم گرانتر است. 35 میلیون پوند بعلاوه ساموئل اتوئو قیمتی بالغ بر 60 میلیون پوند برای کاتالان ها خرج برداشته است. او می خواهد نشان دهد که ارزش این سرمایه گذاری را دارد. حالا بارسا در ترانسفر هم با مادرید رقابت می کند ولی هنوز 120 میلیون پوند با لوس بلانکوس فاصله دارد...
باز هم رئال مادرید در بازی های خارج از خانه ی خود کار آسانی نداشت و شکست تلخی را پذیرفت
در نیمه ی اول این دیدار مورینیو با چیدن یک خط دفاعی عجیب یعنی استفاده از آربلوا و واران در پست های غیر تخصصی باعث شد تیم سلتا از گوشه ها به دروازه ی رئال فشار بیاورد و بازیکنان سلتا با ارسال های زمینی و هوایی خود چندین بار دروازه ی رئال را تهدید کنند. رئال هم موقعیت چندانی روی دروازه ی حریف نداشت و شاید ممتهرین اتفاق این نیمه مصدومیت بنزما و به بازی آمدند کایخون بود. نبود یک مهاجم نوک تخصصی در تیم تا آخر بازی به چشم می آمد که موراتا میتوانست این خلاء را پر کند اما مورینیو در یک اقدام عجیب در حالی تیم فقط بنزما را به عنوان مهاجم نوک تخصصی داشت موراتا را از لیست خط زد.
در نیمه ی دوم مورینیو سعی کرد با به بازی آوردن اوزیل به جای دی ماریای کم فروغ موتور تیم را روشن کند اما اوزیل هم در حد و اندازه های خودa نبود تا بازیکنان سلتا در یک شرایط مشکوک به افساید از روی ارسال از جناحین به گل اول خوب برسند. پس از گل مورینیو کاکا را وارد بازی کرد تا او جانشین اسین شود. پس از ورود کاکا و با درخشش کاکا فشار رئال روی دروازه ی سلتا بیشتر شد اما رونالدو که نیمه ی اول بسیار ضعیف بود ، بد شانس بود که شوت هایش منجر به گل نشدند. حملات رئال ادامه داشت و کایخون در یک صحنه ی مشکوک که به نظر پنالتی میرسد در محوطه ی سلتا سرنگون شد وای داور اعتقادی به پنالتی نداشت. اما در ادامه این سلتا بود که روی اشتباه په په و با یک شوت تماشایی موفق به گلزنی شد تا شرایط برای رئال بحرانی تر شود. در حالی که رئال ها نا امیدانه بازی را دنبال میکردند رونالدویی که در 30 دقیقه ی آخر بسیار بهتر شده بود با یک ضربه ی تک ضرب روی ارسال ژابی موفق شد اختلاف را به حد اقل برساند. دقایقی بعد رونالدو در یک شرایط تک به تک با دروازبان قرار گرفت اما داور به اشتباه آن را آفساید اعلام کرد تا بازی با همین نتیجه به اتمام برسد و رئال امیدوار به بازی برگشت. کاکا باز هم با درخشش خود نشان داد استحقاق بیشتر بازی کردن را دارد. واران هم با وجود اینکه در پست غیر تخصصی بازی میکرد نسبتا خوب بود. آدان هم روی 2 گل به خصوص گل دوم نمیتوانست کاری انجام دهد و در مجموع بازی خوبی از خود ارائه داد.اوزیل هم آن بازیکن همیشگی نبود به خصوص روی ضربات ایستگاهی. اربلوا هم در حملات بسیار ضعیف بود و شب کابوس واری را سپری کرد.
شاید از نکات جالب این بازی بتوان به مهاجم نوک شدند واران و دفاع راست شدند کایخون در دقایق آخر اشاره کرد و به نحوی مورینیو با بازی ندادن به ناچو، اشتباهات بازی در آلمان مقابل درتمند را تکرار کرد.
لیل چندین سال است که به تیمی بازیکن ساز مبدل شده است
حالا لوکاس دیگنه، بازیکن 19 ساله این باشگاه که در پست دفاع چپ بازی می کند، پدیده جدید این باشگاه است که آنها نمی خواهند از دستش بدهند.
باشگاه فرانسوی قرارداد این بازیکن را تا تابستان 2017 تمدید کرده تا مانع از آن شود که تیمهای بزرگ به سراغش بیایند و او را به خدمت بگیرند. این بازیکن 19 ساله 12 بازی انجام داده که باشگاه هایی نظیر یووه و منچستر را هم به خود جلب کرده است.
+ نوشته شده در پنجشنبه بیست و سوم آذر 1391ساعت 15:30 توسط Farshad | نظر بدهید
زین الدین زیدان توسط هموطنانش به عنوان بهترین شخصیت ورزشی کشورش انتخاب شد. در نظرسنجی رادیو مونته کارلو، او 33.9 درصد آرا را به خود اختصاص داد
زیزو در این رای گیری بالاتر از ورزشکاران تاریخی نظیر یانیک نواح با 22.1 درصد و میشل پلاتینی با 20.9 درصد قرار گرفت. سباستین لوئب، راننده رالی در رده ششوم قرار گرفت و جو ویلفره تسونگا و لائوره مانداهو در رده های بعدی بودند.
11 گل زده و صفر گل خورده، این آمار بازیهای اخیر رئال مقابل اسپانیول در خانه رئال بوده است
این باعث می شود که رئال برای بازی آتی سفیدها امید بگیرند.
در فصل 10-2009، رئال با نتیجه 3-0 در خانه به اسپانیول غلبه کرد. هیگوائین در این بازی دبل کرد و رائول هم از روی نقطه پنالتی گلزنی کرد.
سال بعدش، تیم کاتالانی در هفته چهارم لالیگا به برنابئو آمد که باز هم 3-0 بود. کریستیانو از روی نقطه پنالتی ، هیگوائین و بنزما در آن بازی گل زدند.
فصل بعدش هم رئال با نتیجه 5-0 به اسپانیول غلبه کرد که هیگوائین در آن بازی دبل کرد و خدیرا، کاکا و رونالدو هم گلزنی کردند تا رئال با نتیجه 5-0 ببرد. بی تردید جای هیگوائینی که در سه فصل اخیر به اسپانیول گل زده در این بازی خیلی خالی خواهد بود.
اسپانیول اما شانزده سال است که نتوانسته در برنابئو برنده شود. آخرین بار در هفته ماقبل آخر فصل 96-1995 بود که با نتیجه 1-2 بردند. پس از آن 14 شکست و دو تساوی در زمین رئال کسب کردند.
او از ۱۹۹۵ تا ۲۰۱۰ در باشگاه فوتبال اشتوتگارت بازی میکرد و در فصل ۰۷-۲۰۰۶ با این تیم قهرمان بوندس لیگا شد و در فصل ۱۱-۲۰۱۰ با درخشش در تیم ملی آلمان در بازیهای جام جهانی آفریقای جنوبی رهسپار تیم رئال مادرید اسپانیا شد.
نام : گونزالو هیگواین
محل تولد : برست،فرانسه
تاریخ تولد : 10/12/1987 میلادی
پست : مهاجم
وزن : 75 کیلو گرم
قد : 184 سانتی متر
ملیت : آرژانتین/فرانسه
گونزالو هیگواین شهرت خود را پس از درخشش در لیگ سال 2006 ارژانتین بدست آورد.
"پیپیتا" با سرعتش در یک سوم آخر زمین،با توانایی عالی در حمله و پاسهای دقیقو ظریف شناخته میشود.سریع،با هوش، بااستعداد در تصمیم گیری از هیگواین یک مهاجم مدرن درفوتبال جهان امروز ساخته است.بعد از چند تلاش ناموفق،هیگواین اولین گل خود را برای مادریدیستا در برابر اتلتیکومادرید در استادیوم ویسنته کالدرون در فصل 2006/07 به ثمر رساند.تمایل او برای گلزنی در تاریخ دربی ها،به اولین دیدار بوکاجونیورز و ریورپلاته برمیگردد،زمانی که او لوس میوناریوس را به سوی یک پیروزی بسیار خوب رهبری کرد.در ضی اولین سال بازی خود برای رئال مادرید، برای شوتزنی به درون دروازه مورد انتقاد واقع بود، اما چند ضربه پایانی موفق او بسیار با ارزش بودند. هیگواین پیروز بازی رئال مادرید-اسپانیول را که با بازگشت جالب 4-3 همراه بود، تعیین کرد و جرقه ای به هم تیمیهایش در بازی انتهای فصل برابر مایورکا زد.
این بازیکن می گوید:"مردم به خاطر گل نزدنم از من انتقاد میکردند."،"ولی هر مهاجم فراز و نشیبهای خود را دارد. گلزنی چیزی است که شما همچینین باید سخت روی آن کار کنید. من قصد دارم بیشتر صبور باشم.چون من فصل قبل موقعیت های زیادی را به خاطر حمله با عجله و عجول بودن از دست دادم."
گرچه او نزدیک محوطه شش قدم یا جناح راست بازی می کند، اما هیگواین چیزی را دارد که می تواند او را به عنوان یک ماشین گلزنی مطرح کند.
نکات شخصی:
گونزالو هیگواین در 10 دسامبر 1987 در برست فرانسه، جایی که پدرش با محدودیت با بوکاجونیورز و ریولاته آرژانتین بازی کرد.گونزالو به عنوان پیپیتا شناخته میشود که علت آن لقب پدرش یعنی پیپا است.
هیگوئین در ترکیب تیم باشگاهیش خیلی نتوانست جایگاه ثابتی بدست بیاورد چون ملیتی فرانسوی داشت .برای او کمی سخت بود که زمان انتخاب اینکه برای فرانسه بازی کند یا آرژانتین فرارسیدهرچند برادر او فردریکو برای ریورپلاته بازی میکند،جایی که آنها با هم در اولین مسابقه گونزالو بازی کردند در 30 می 2005 (گیمناسیا اسگیریما دلا پلاتا 2-1 ریورپلاته)
هیگواین بسیار فرد واقع بینی است و خیلی به خرافات اعتقادی ندارد او بسیار ساده است و آرام صحبت می کند هر چند مشاهده او در حال شوخی کردن با برزیلی های تیم یک چیز عادی است.
مسعود اوزیل ، بازیکن دورگه آلمانی – ترکیه ای ، تصمیم گرفت که ملیت ژرمن را برای خود انتخاب کند و حالا برای تکمیل خط هافبک رئال مادرید به هموطنش ، سامی خدیرا ملحق شده است . اوزیل که مسی “مانیشافت” لقب گرفته ، پای چپ خلاقی دارد و با سبک بازی فرز و چابک خود می تواند حریفان را مبهوت خود سازد . او خود را در بوندسلیگا و علی الخصوص جام جهانی به جهان شناساند . اوزیل ۲۱ ساله ، با توجه به غیبت بالاک در جام جهانی ، طراح اصلی تیم ملی آلمان در جام جهانی بود و در تیم ملی کشورش ، با یک سبک بازی فوق العاده به مقام سومی جهان رسید . تکنیک او جان تازه ای به فوتبال ماشینی آلمان بخشید و البته باید شهرت خود را مدیون یواخیم لوو ، تئوریسین متبحر آلمانی باشد .
مسعود اوزیل ، در سال ۱۹۸۸ در گلزن کرشن ، شهری که رائول گونزالس در آن بازی می کند متولد شد ، والدینش مهاجرانی از دورک ، در استان زونگولداک ترکیه بودند . اجداد او در دهه ۶۰ به آلمان آمدند چرا که در آن زمان ، کشور آلمان ، احتیاج به کارگران خارجی داشت . دو نسل بعد ، مسعود در بولمک رشد یافت و پدرش مصطفی نیز در کارخانه سنگ مرمر کار می کرد . مادرش ،گلی زار اهل تونس بود و فرزندان این زوج هم مطلع ، نسه ، دویگو و مسعود بودند که آخری فقط یک رویا داشت : تبدیل شدن به زیدان .
تفریح اول او پس از فوتبال ، خواندن قران است و پس از آن گوش دادن به آهنگهای رپ که آن را در تضاد با دینش اسلام نمی داند . او با جان دلای ، رپر معروف رفاقت دیرینه ای دارد .
در ماه های گذشته شایعه پردازان به خاطر رابطه اش با خواهر خواننده معروف سارا کونور ، او را زیاد مورد توجه قرار می دادند اما آخرین با آنا ماریا لاگربلوم دوست شده است که به تازگی با یک بچه هشت ساله از پکا لاگربلوم طلاق گرفته است . آنا ماریا که سابقه دوستی با لودویچ مگنین ، بازیکن دیگر را هم دارد ، از اواخر ۲۰۰۹ با اوزیل دوست شده و رابطه این دو آن قدر عمیق است که آنا ماریا به اسلام گرویده و حتی نامش را به ملک (به معنی فرشته) تغییر داده است . قرار بود که پس از جام جهانی با همدیگر ازدواج کنند اما آنا ماریا فعلا در گیر و دار مسائل طلاقش به سر می برد .
بخش عمده ای از زندگی او در سالهای اخیر متعلق به وردربرمن بوده است . جایی که در آن جا به موفقیتهای زیادی دست یافت . البته راه درازی تا رسیدن به اوج پیش رو داشت . اولین تیم او وستفالیا ۰۴ بود که تیمی محلی در منطقه شالکه است ، پس از آن به تیم شالکه ۰۴ ملحق شد . اولین بازیش برای این تیم را در ۱۷ سالگی انجام داد و به یکی از پدیده های تیمش مبدل شد . در دومین فصل مورد اعتماد اسلومکا ، مربی جدید تیم قرار نداشت . پدر اوزیل از این وضعیت خسته شد پس از رد پیشنهاد تمدید قرارداد یک میلیون یورویی توسط شالکه ، پسرش را راهی وردربرمنی کرد که به دنبال جانشینی برای دیگو بود . بازیکن برزیلی به یووه رفت و اوزیل با ۴٫۵ میلیون یورو به وردربرمن رفت تا ناجی این تیم باشد .
درخشش او در تیم زیر ۲۱ سال آلمان و همین طور وردربرمن نگاه یواخیم لوو را به او جلب کرد تا در غیاب بالاک در جام جهانی به این جوان ۲۱ ساله بازی دهد و البته خوب هم جواب داد .
اسطوره ی اوزیل ، زیدان است و حالا باید دید که آیا او می تواند زیدانی دیگر در رئال مادرید باشد یا خیر
خوزه ماریو داوس سانتوس فلیکس مورینیو (José Mário dos Santos Félix Mourinho) در 26 ژانویه سال 1963 در ستوبال پرتغال به دنیا آمد
پدر مورینیو، فلیکس مورینیو یک دروازهبان و مربی پرتغالی بود و مادرش، ماریا جولیا در مدرسه تدریس میکرد. خانواده مورینیو همگی به فوتبال علاقهای خاص داشتند.
پس از پایان تحصیلات به مدرسه آمادگی جسمانی لیسبون رفت ولی مدتی بعد مادرش که از توانایی مدیریت او اطلاع داشت نام او را در مدرسه مدیریت ثبتنام کرد اما خوزه از آن مدرسه خوشش نیامد و دوباره در مدرسه آمادگی جسمانی شرکت کرد و 5 سال بعد از آنجا مدرک گرفت.
مورینیو دوره مربیگری خود را در اسکاتلند گذراند و سپس به پرتغال برگشت و مربی ورزش یک دبیرستان شد. او مدتی در باشگاههای کوچک و متوسط پرتغال بازی و در همان زمان تحصیل نیز میکرد.
در دهه 90 مدتی را به مربیگری پرداخت و پس از آن با لقب ترادیوتور (مترجم) معروف شد. چون مترجم یا مفسر سر بابی رابسون در باشگاههای اسپورتینگ و پورتو بود.
در سال 1996 به همراه رابسون به بارسلونا رفت و همچنان مترجم او بود. پس از رفتن رابسون او همچنان در بارسلونا ماند و با جانشین هلندی رابسون یعنی لوییس ونگال کار کرد. او در کلاسهای مربیگری و مدیریت شرکت میکرد و ناگهان او مربی تیم دوم بارسلونا شد.
رویای او برای سرمربی شدن سرانجام در سال 2000 تحقق یافت و او مربی بنفیکا شد، ولی با تغییر سرپرستی باشگاه، مورینیو در 5 دسامبر 2000 برکنار شد و مربی یک تیم سطح پایین شد.
در سال 2002 مورینیو مربی باشگاه پورتو شد. باشگاهی که بسیار ضعیف کار میکرد در آن سال و تحت مربیگری مورینیو تیم سوم کشور شد و مورینیو قول داد سال آینده آن تیم را تیم اول سازد و همین کار را هم کرد تا جایی که قهرمان جام باشگاههای اروپا و جام یوفا شد.
سرانجام مورینیو در ژوئن سال 2004 به باشگاه چلسی پیوست و عنوان گرانترین مربی فوتبال را به خود اختصاص داد. روز بیستم سپتامبر 2007 و با موافقت دو جانبه، مورینیو باشگاه چلسی را ترک کرد. وی در طول چهار فصل حضور در چلسی، در هیچ یک از بازیهای داخلی تیمش شکست نخورد.
او مدتها مربی باشگاه چلسی بود ولی روز بیستم سپتامبر سال 2007 این باشگاه را ترک کرد. مورینیو در چهار لیگ متوالی (دو لیگ در پورتو و دو لیگ در چلسی) توانست تیم خود را در صدر باشگاهها قرار دهد و در دو سال متوالی (2005- 2004) از سوی فدراسیون بینالمللی فوتبال لقب بهترین مربی دنیا را از آن خود کرد.
وی در فصل 2007-2008 به سمت سرمربی تیم فوتبال اینتر میلان انتخاب شد. همچنین در ۲۷ مه سال 2010، مسئولین تیم رئال مادرید با پرداخت غرامتی سنگین به اینتر بابت یکسال باقی مانده قرارداد مورینیو، و پرداخت دستمزدی خوب به مورینیو، وی را به عنوان سرمربی تیم خود انتخاب کرد
شاید تنها عده کمی از طرفداران بایرن مونیخ و منچستر یونایتد هستند که با تصمیم فیفا مبنی بر اعطای لقب «بزرگترین باشگاه تاریخ فوتبال» به رئال مخالف باشند. از شکست تلخ سه بر یک در مقابل بارسلونا در نخستین فصل لیگ اسپانیا دوران افسانهای تیم آنها در دهههای 50 و 60 نیمقرن طول کشید و بعد رئال دوباره 32 سال انتظار کشید تا در سال 97 باردیگر قهرمان اروپا شود. آخرین توفیق بزرگ آنها فتح لیگ قهرمانان در سال 2002 و قهرمانی لالیگا در سال 2003 است. حالا این باشگاه سمبل فوتبال اسپانیا و به نوعی اسپانیا قلمداد میشود. دست یافتن رئال به اعتبار جهانی مقارن با زمانی بود که اسپانیاییها در جام جهانی 1950 غوغا به پا کرده بودند. در این دوران، کشور به خاطر آشفتگی پس از جنگهای داخلی از قحط سالی در عذاب بود. گرچه صنعت توریسم تازه شکل گرفته بود اما وضع اقتصادی خراب به نظر می رسید.
ژنرال فرانکو، خودکامه بزرگ اسپانیا بر آن بود که از پیروزیهای رئال به عنوان ابزاری در جهت آشتی دادن غرب با حکومت دیکتاتوریاش استفاده کند. رئال به شدت از سوی فرانکو، ملقب به کادیو، حمایت میشد و در مقابل، بارسلونا، سمبل کاتالانها مورد ظلم قرار میگرفت. پس از مرگ فرانکو شرایط تا حدودی تعدیل شد. گرچه شرایط مالی بهرغم طبیعت ولخرج رئال همچنان در سطح عالی باقی ماند، اما قدرت گرفتن باشگاههای رقیب نظیر بارسلونا سبب شد که رئال از سال 1957 به بعد اقتدار مطلق سه دههای خود را از دست بدهد. همان طور که تیمهای بزرگ انگلیس تحت تاثیر افراد خاصی بوده که پایههای مستحکم باشگاه را بنا نهادهاند، ارتقای رئال از سطح یک تیم محلی مادرید تا جایگاه رؤیایی فعلی در دنیا نیز مدیون یک نفر است. منچستر یونایتد مت بیزلی را داشت، لیورپول بیل شنکلی را و آرسنال هم هربرت چیمن را، رئال هم سانتیاگو برنابئو را داشت. بازیکن دهه سی رئال که از سال 1943 تا زمان مرگ ژنرال فرانکو در سال 1975 مدیر باشگاه بود. در آن زمان مادرید به خانه فعلی خود واقع در خیابان اصلی شهر مادرید «کاستیانا» نقل مکان کرد و پایههای یک باشگاه بینالمللی شد تا با جمعآوری ستارههای فوتبال از سراسر دنیا بتواند افتخارات متعددی را نصیب خود سازد. گرچه شاه آلفونسوی سیزدهم در سال 1920 نشان سلطنتی خود را به باشگاه بزرگ پایتخت اهدا کرده بود اما حرکت اصلی رئال دو دهه بعد با مدیریت کارآمد برنابئو آغاز شد. ژنرال فرانکو در 1947 همه اسپانیا را بسیج کرد تا با کمکهای عمومی فراوان، استادیوم سانتیاگو برنابئو را افتتاح کنند. در ادامه آلفردو دیاستفانو و فرانتس پوشکاش، ترکیبی از تکنیک لاتینی و قدرت هجومی مجارهای جادویی، در کنار فرانسیسکو خنتو، اساس تیم طلایی رئال را شکل دادند. پس از پیروزی قدرتمندانه هفت بر سه در مقابل اینتراخت فرانکفورت در فینال جام باشگاههای اروپای 1960 در هیمدون پارک گلاسکو آنها پنج دوره نخست این رقابتهارا فتح کردند که این افتخار بزرگ به عنوان رکورد در جام باشگاههای اروپا به ثبت رسیده است. آنها سپس در فصل 62-61 مقابل بنفیکا شکست خوردند تا یک نایب قهرمانی اروپا را به دست آورده باشند. قهرمانی جام باشگاههای اروپا در فصل 66-65 به عنوان ششمین قهرمانی «ققنوسها» نامیده شد. پس از مرگ برنابئو افتی سریع در باشگاه پدید آمد. دو جام یوفا در سالهای 86 و 1985 و چندین قهرمانی لیگ در آن شرایط ناامیدکننده، نظر کسی را جلب نکرد. در این مدت باشگاه عرصه رفت و آمد 17 مدیر شد، که یکی پس از دیگر عزل شدند. ستارههای گرانقیمت خارجی که به طور دیوانهوار و بدون هدف خرید و فروش میشدند نیز بلای دیگر رئال بودند. بازیکنان اسپانیایی مادرید در دهه 1970 بسیار استوار بودند و ستارههای دهه هشتاد درخششی دوچندان داشتند.
امیلیو بوتراگئینو، گونسالس میشل، مارتین واسکس، در دهه نود که مدیر وقت باشگاه رومان مندوسا برای خرید ستارههایی مثل روبرتو کارلوس، پردراک میاتوویچ، کلارنس سیدورف سرمایهگذاری کرد. لورنسوسانس چندان بلند پرواز نبود و تنها مک منمن انگلیسی و نیکلاس آنلکای فرانسوی را به مادرید آورد. ریخت و پاشهای آنچنانی باشگاه که از دهه 1930 با شکستن رکورد نقل و انتقالات در جریان خرید «ریکاردوزامورا» دروازهبان افسانهای بارسلونا، سرآمد تمامی باشگاهها شده بود، چیز چندان عجیبی نیست اما با نزدیک شدن به انتهای دهه نود، هرچقدر این ولخرجیها فزونی یافت، پاداشهای بیشتر و بیشتری را نصیب رئال ساخت. ابتدا پردراک میاتوویچ، با گلی که در فینال لیگ قهرمانان 1998 به یوونتوس زد، مادریدیها چندان در حسرت هفتمین جام میسوختند که گویی برای نخستین قهرمانی انتظار میکشند. رئال با استفاده از تاکتیکهای دفاعی فابیو کاپلو موسوم به «کاتانا چیو» قهرمان لیگ در فصل 97-1996 را که در آن داور سوکر 24 گل و رائول 21 گل به ثمر رساندند، به دست آورد و دورانی جدید را آغاز کرد. حتی فرو ریختن اعتبار ملی اسپانیا در جام جهانی 97 هم رئال را سرافکنده نکرد. کاپیتان ایه رو محور اصلی تیم بود. او رهبری تیمی جوان متشکل از رائول، مورینتس، سالگادو و ایکرکاسیاس را برعهده داشت که پایهگذار ادامه قهرمانیهای رئال شدند. پس از اینکه جان توشاک انگلیسی نتوانست در نیم فصل ابتدایی 2000-1999 رئال را به جایگاه مناسبی برساند، ویسنته دل بوسکه به عنوان مربی جدید معرفی شد. حضور «مرد خانه» بر روی نیمکت سبب شد که رئال موقتا مشکلات را پشت سر بگذارد و در آستانه ورشکستگی با پیروزی والنسیا، آن هم با سه گل، دوباره قهرمان اروپا شود. قهرمانی رئال در لیگ قهرمانان 2000 بر پیشرفت تیم ملی اسپانیا در یورو 2000 هم تاثیر زیادی گذاشت. فصل بعد لوئیس فیگو با رکورد 56 میلیونی یورویی از چنگ بارسلونا بیرون کشیده شد. این به معنای تحقق نخستین شعار تبیلغاتی فلورنتینو پرس، رئیس جدید و جاهطلب رئال بود که در انتخاباتی همانند انتخابات ایالات متحده با رسوایی بر لورنسوسانس پیروز شده بود. پرس رئال را با 185 میلیون یورو بدهی و در شرایط دشوار مالی تحویل گرفت و رؤیای افتخارات اروپایی در عالم واقعیت را با این حقیقت که رئال صاحب گنجی رؤیایی است توام کرد. آنها زمین تمرینشان در مرکز شهر مادرید را فروختند و بدهیهایشان را پرداختند، اما پرس به جای روشهای صرفجویانه، زینالدین زیدان را هم به دنبال فیگو و با رکورد 64 میلیون یورو به برنابئو آورد.
رئال جشن تولد صد سالگیاش را با گل جادویی زیدان در فینال لیگ قهرمانان 2002-2001 در مقابل لورکوزن، نهمین قهرمانی، اروپا کامل کرد. تحقق شعارهای پرس ادامه یافتند آنها ثابت کردند که علاوه بر به دست آوردن جام، چگونه به دست آوردن آن همه برایشان اهمیت دارد. خرید رونالدو آخرین افتخاری بود که در کارنامه رئال ثبت شد ولی بعدا معلوم شد که آنها به دنبال افتخارات زیادی هستند. بنابراین دیوید بکام را خریدند. اما با ورود این دو عجوبه برزیلی انگلیسی فقط یک قهرمان لالیگا در این دو فصل به دست آمد. در مرحله نیمه نهایی لیگ قهرمانان مغلوب یوونتوس شدند و در فصل اخیر با شکست از موناکو از دور مسابقات حذف شدند و در لالیگا با شکستهای پیاپی اواخر فصل بر رتبه چهارم ایستادند تا پس از فصل 1968 این بدترین عنوان تیم کهکشانی باشد. مادرید در فصل بعد ا رقیب دیرینه خود بارسلونا رقابتی تنگاتنگ داشتو اگر در نیوکمپ 3 بر 0 شکست نمی خورد می توانست رتبه دوم را با قهرمانی تعویض کند.
«معرفی اسطورههای ققنوس ها»
1. آلفردو دی استفانو (پیکان طلایی) اگر فوتبال باشگاهی را دنیایی متفاوت از فوتبال ملی بدانیم، آلفردودیاستفانو در ردهبندی بهترین فوتبالیستهای قرن بعد از پله قرار داشت، او به دلیل مصدومیت فرصت خودنمایی در جامهای جهانی نیافت اما پنج بار پیاپی رئال را قهرمان اروپا کرد و نخستین بازیکنی بود که دو بار پیاپی توپ طلایی را صاحب شد. او در سه باشگاه معتبر دنیا نظیر ریورپلاته، بارسلونا و رئال مادرید بازی کرد. اما مساله ملیت او بسیار مبهم است. او در سال 1926 در یک خانواده ایتالیایی در بوینوس آیرس متولد شد و بعدها از آرژانتین به اسپانیا رفت و تبعه این کشور شد. او بهترین گلزن تمامی رقابتهای اروپایی محسوب میشود. دیاستفانو امروز رئیس افتخاری باشگاه به شمار میرود. دوره حضور وی در رئال به عنوان بازیکن (1966-1954) و به عنوان مربی (83-1982) و (91-1990) میباشد.
2.فرانتس پوشکاش «گلزن رؤیایی» پوشکاش نابغه چپ پای مجار که از نوجوانی عضو سواره نظام مجارستان شده بود، در 18 سالگی نخستین بازی ملیاش را مقابل اتریش انجام داد و پس از یک دهه رویایی در کنار مجارهای جادویی، چشم فوتبال دوستان را خیره کرد. در سال 1958 به دلیل اشغال کشورش توسط روسها به اسپانیا رفت و تبعه این کشور شد و عصر طلایی رئال را در کنار دیاستفانو خلق کرد. او در 80 بازی ملی 83 گل به ثمر رساند. پوشکاش در سال 1996 بازنشسته شد و مربیگری رئال را به عهده گرفت و در 39 بازی اروپایی، 35 پیروزی را برای رئال به ارمغان آورد. دوران حضور در رئال به عنوان بازیکن (66-1959) و به عنوان مربی (68-1966).
3.هوگو سانچس (اعجوبه مکزیکی) سانچس درخشش خود را با کسب عنوان آقای گل جام جهانی جوانان در 17 سالگی آغاز کرد. او چهار سال برای اتلتیکو گلزنی کرد و سرانجام با پیوستن به رئال باشکوهترین دوران زندگیاش را آغاز کرد. سانچس پنج بار آقای گل لالیگا شد و با قیچی برگردان بینظیرش، که از میانه میدان برای رئال به ثمر رساند، بهترین گل سال 1990 را زد. دوران حضور در رئال (1992-1985).
4. امیلیو بوتراگئینو (ملقب به ال بوتره) امیلیو از آغاز تا پایان برای رئال بازی کرد. او از 17 سالگی به عضویت کارسیا، تیم پایهای رئال درآمد و با این تیم توانست در فینال جام حذفی مقابل تیم اصلی رئال بایستد. او در 341 بازی همراه رئال توانست 217 گل به ثمر برساند و هفتمین گلزن برتر تاریخ باشگاه محسوب شود. سرانجام وقتی که در سال 1995 بازنشسته شد، برای اینکه به بارسلونا نپیوندد به مکزیک رفت و سه سال در آنجا بازی کرد.
خوزه آنتونیو کاماچا: او که سابقه هدایت سپیدها را داشت بعد از ناکامی اسپانیا در یورو 2000 به پرتغال رفت و در تیم بنفیکا به فعالیت خود ادامه داد. او پس از شکستهای تلخ رئال و اخراج کوئیروز، به دعوت پرس پاسخ مثبت داد و هدایت این تیم افسانهای را به دست گرفت. رئال مادرید پس از او ناکامی های فراوانی را تجربه کرد تا اینکه به دست مطمئن و کار بلد مردی از برزیل به نام واندرلی لوکزامبورگو سپرده شد.
رئال در یک نگاه:
نام رسمی: رئال مادرید سال تاسیس: 1902 رئیس باشگاه: فلورنتینوپرس نایب رئیس باشگاه : امیلیو بوتراگوئنو رئیس افتخاری: آلفردو دیاستفانو استادیوم: سانتیاگو برنابئو (78 هزار نفری) زمین تمرین: سینداد دپورتیوا حامی مالی: زیمنس طراح لباس: آدیداس لباس اصلی: سراسر سفید با خطوط آبی و سرشانه اسامی مستعار: سپیدها، ققنوسها، وایکینگها و کهکشانیها اسطوره همیشگی: آلفردو دیاستفانو هوادارن ویژه: ژنرال فرانکو (دیکتاتور اسبق اسپانیا) خوان کارلوس (پادشاه فعلی اسپانیا)
افتخارات داخلی:
قهرمانی لالیگا: 29 بار، اولین بار در سال (32-1931) و آخرین بار در فصل (2003-2002) قهرمانی جام حذفی: 17 بار، اولین بار (5-1904) آخرین بار در فصل (93-1992)
افتخارات اروپایی:
قهرمان جام قهرمانی اروپا: (لیگ قهرمانان 9 بار)، اولین بار در فصل (56-1955)، آخرین بار در فصل (2002-2001) قهرمان جام یوفا: 2 بار در سالهای (86-1985) و (85-1984) قهرمان جام بین قارهای: 3 بار در سالهای (2000-
لیگ،کوپا دل ری (جام حذفی)،جام یوفا سه رقابتی بودند کهسرجیو در آنها به دنبال بهترین ها بود،او با اعتماد کامل کاپاروس در آن ها بازی کرد،سرجیو در فصل قبل 31 بازی کرد و دو گل زد وبا وجود اینکه که او یک دفاع بود فقط 5 کارت گرفت.باشگاههایاروپائی سیر صعودی او را با دقت خاصی دنبال می کردند.او به عنوان بهترین بازیکن جدید اروپا توسط یوفا انتخاب شد.(سال 2004)
رابطه ی او با اسپانیا در دو سال گذشته بسیار قوی بود،در سال 2004 او یکی از ستون های اسپانیا لقبگرفت،شش بازی ملی انجام داد و با تمرینات زیاد زمینه رو برای یک جهش بزرگ آماده کرد.در سالامانکا و در مقابل چین او به یکی از رویا هایش رسید پوشیدن لباس تیم ملی. او با 19 سال سن جوانترین بازیکنی بود که در نیم قرن گذشته به این مقام رسیده بود.او انتخاب کنندگان اعضای تیم ملی رو کاملا راضی کرده بود.
جایزه ی او این بود که در مسابقات سخت انتخابی جام جهانی شرکت کند.در غیاب سالگادو سرجیو راموس در مقابل صربستان حاضر شد .مثلث استانکوویچ ،کزمان و میلو سویچ یک امتحان بسیار مشکل برای او بودند که او براحتی از آن عبور کرد.بعد از آن سویا پیشنهادهای بی شماری را یرای او دریافت کرد ولی این رئال مادرید بود که می با یست از پیشرفت نا محدود او لذت ببرد.
«رائول گونزالس» از مشهورترين فوتباليستهاي جهان به حساب ميآيد... او تاكنون توانسته گلهاي زيادي را براي تيمملي كشورش اسپانيا و باشگاه رئالمادريد به ثمر برساند و سابقه حضور در سه جامجهاني را دارد، اما تاكنون در رده ملي نتوانسته به افتخاري برسد، اما با رئالمادريد سه بار قهرمان باشگاههاي اروپا شد.او در اسپانيا شهرت فراواني دارد. سرآلكس فرگوسن او را بهترين بازيكن دنيا ناميده است. رائول به ندرت كارت زرد و قرمز دريافت كرده است و در اين زمينه ركورددار است. او اخلاق بسيار خوبي با اطرافيانش دارد لذا به او لقب «آقاي لاليگا» دادهاند. دركشورش او را جزو سه بازيكن برتر تاريخ فوتبال اسپانيا ميدانند...هماكنون به زندگي اين قهرمان فوتباليست خواهيم پرداخت:
زندگي يك فوتباليست
رائول گونزالس بلانكو در 27 ژوئن 1977 در مادريد اسپانيا چشم به جهان گشود. از كودكي در كوچه و خيابانهاي مادريد توپبازي ميكرد. والدينش به علاقه وي پي بردند و او را در باشگاه فوتبال اتليتكومادريد ثبتنام كردند. او در اين باشگاه به يك فوتباليست ماهر تبديل شد و كمكم مربي تيم نوجوانان اتلتيكو به او علاقهمند شد و رائول را در تركيب فيكس قرار داد.» او به همراه خانوادهاش در سن 13 سالگي مجبور شد به دليل شغل پدرش به كاستيانا نقل مكان كند.او بعدها درباره زندگي در كاستيانا گفت: «شانس به من رو آورد كه در دوران نوجواني به كاستيانا آمدم و از اتلتيكو فاصله گرفتم، همين مسئله سبب شد كه به رئالمادريد پناه ببرم و آنجا را خانه خود بدانم و براي هميشه آرامش خود را به دست آورم.»
گفتني است كه خانواده رائول بهويژه پدرش هنوز از هواداران رسمي اتلتيكومادريد هستند و با وجود اينكه رائول در رئال بازي ميكند، آنها هوادار اتلتيكومادريد ميباشند!رائول كه در اتلتيكو در خط حمله بود در كاستيانا هم در همين پست بازي كرد. بازي او سبب شد كه سران رئالمادريد به وي علاقهمند شوند و رائول را در 15 سالگي بخرند و او را به جوانان رئالمادريد ببرند... و حالا پس از گذشت 15 سال از آن زمان، رائول فرزند رئالمادريد لقب گرفته است. در آن زمان «والدنو» بازيكن آرژانتين در جامجهاني 6891، هم دوره مارادونا، مدير فني رئالمادريد بود. او در حال حاضر مدير بخش ورزشي رئالمادريد است، وي درباره رائول ميگويد: با ديدن او و اشتياقش براي بازي فوتبال به ياد جوانان مشتاق آرژانتيني ميافتادم. او با انرژي كار ميكرد و من در بازيها به او موقعيتي ميدادم كه روز به روز پيشرفت كند. من آينده روشن و پرفروغ او را از همان سالهاي ورود به رئالمادريد در چشمانش مشاهده كردم.البته به او سختگيري هم ميكردم كه گاهي از دست من عصبي و دلگير ميشد. بعد هم از او عذرخواهي ميكردم و ميگفتم كه آرزو و هدفم تنها موفقيت اوست. او نيز نه تنها با من بلكه با مربيهاي ديگر بسيار مودبانه، رفتار ميكرد.
رفتار كودكانه
رائول نيز در اين زمينه ميگويد: گاهي به دوران نوجواني خود فكر ميكنم كه چه رفتار كودكانهاي با والدانو داشتم و پرخاشگري ميكردم، حتي يادم ميآيد چند بار در همان دوران با والدانو جنگ لفظي هم داشتهام. اما او تنها موفقيت و رشد مرا ميخواست، نه چيز ديگري...رائول در همان دوران با لادروپ دانماركي و ردوندو آرژانتيني ملاقات و گفتگو داشت. او يك گلزن تمام عيار بود، تا اينكه با زدن بيش از 200 گل به رائول بزرگ و ستاره تبديل شد. با وجود رائول وضعيت اقتصادي باشگاه رئالمادريد هم بهتر شد.مارادونا درباره رائول ميگويد: «او يك نابغه است»، هماكنون رائول لقب پرچم رئالمادريد را دارد.» رائول درباره رئالمادريد ميگويد: با 15 سال سابقهاي كه در اين باشگاه دارم، احساس ميكنم تيم رئال زندگي من است و بدون اين تيم احساس پوچي خواهم كرد.
رائول در مصاحبه با مجله SA اسپانيا گفت: در هر تمرين يا بازي چنان كار ميكنم كه انگار آخرين بازيام است من بدون توقف فعاليت ميكنم.او در زمينه راز موفقيتش به خبرنگار SA ميگويد: از اينكه نقطه ضعفم را بشناسم، ناراحت نميشوم، همچنين تمرين زياد ميكنم و تغذيه خوبي دارم. استراحت كافي ميكنم و ميخواهم تا 4 يا 5 سال آينده به بازي ادامه دهم. من از اينكه ميان ديگر بازيكنان محبوبيت پيدا كردهام بسيار خوشحالم و هميشه سعي در ارائه تجربيات خود به تازهواردها دارم...
ازدواج و چهار فرزند
رائول گونزالس در سال 1999 با «مامن سانز» ازدواج كرد، حاصل اين ازدواج چهار فرزند ميباشد. نام فرزندانش خورخه، هوگو، هكتور و متئو است. رائول تولد نخستين فرزندش را شيرينترين خاطره زندگي خود ميداند. بهطور كلي او به خانوادهاش اهميت زيادي ميدهد و اوقات فراغت خود را صرف بازي با بچههايش و بازيهاي ويدئويي ميكند. او به سينما علاقهمند است و هفتهاي دو تا سه بار به همراه همسرش به سينما ميرود. قدش 081 سانتيمتر و وزنش 69 كيلوگرم است. به موسيقي پاپ اسپانيايي علاقهمند است و شكار و تماشاي گاوبازي و بازيهاي كامپيوتري از جمله علايق او محسوب ميشوند. كتاب مورد علاقه وي كيمياگر «پائولو كوئيلو»ي برزيلي است. هنرپيشه مورد علاقهاش تام هنكس ميباشد. وقتي ميخواهد برنامههاي تلويزيوني تماشا كند ترجيح ميدهد كه فيلمهاي مستند و برنامههاي ورزشي را ببيند. غذاي محبوبش برنج و سيبزميني است. البته او به خرافات هم اعتقاد دارد و قبل از پوشيدن پيراهن گوشهاي از شلوارش را به كفش خود ميمالد تا نظرهاي بد از او دور شود.تاكنون به وي پيشنهادهاي زيادي در زمينه بازيگري شده است اما او ميخواهد تنها يك فوتباليست باقي بماند.او معتقد است با نيروي ذهني و قواي جسماني مطلوب ميتوان به قلههاي بزرگ موفقيت دست يافت. به او بارها پيشنهاد شد كه در برنامههاي تبليغاتي شركت كند. اما او ميگويد: ميخواهم اوقات فراغتم را در كنار گرانبهاترين موجود دنيا يعني همسرم باشم و با او صحبت كنم و به دنبال كارهاي حاشيهبرانگيز و جنجالي نيستم البته ناگفته نماند كه رائول پير مد است و هر رنگ و مدل بلوز و شلواري كه مد شود رائول به تن ميكند.
او قبل و بعد از هر ديدار با كانيزارس سنگربان والنسيا و سابق رئالمادريد گفتوگو ميكند. آنها براي يكديگر لطيفههاي زيادي تعريف ميكنند همچنين فرناندو و ردوندو دوستان وي هستند در مواقعي كه همديگر را نميبينند با اينترنت با يكديگر چت ميكنند...رائول دو سال پيش طي يك رايگيري محبوبترين بازيكن تاريخ رئالمادريد شد. رائول دوست دارد در برابر مردم خوش بدرخشد و مقابل مردم سربلند بيرون آيد كه تاكنون به هدفش هم رسيده است.
دلايل ناكامي اسپانيا
رائول گونزالس مانند خيلي از اسپانياييهاي ديگر تشنه تيمملي فوتبال كشورش است، وي ميگويد ما طلسم شديم، در حالي كه هميشه بهترين هستيم، اما در پايان نتيجه را واگذار ميكنيم... رائول كه براي اولينبار با پيراهن تيمملي اسپانيا در 19 سالگي و مسابقات جامملتهاي اروپا به سال 1996 ظاهر شد، پس از صعود از گروه، به جنگ انگليس ميزبان رفتند و در ضربات پنالتي مغلوب اين تيم شدند، دو سال بعد در جامجهاني 98 فرانسه، با شكست از نيجريه در همان دور مقدماتي مسابقات، حذف شدند... در جام ملتهاي 2000 اروپا، نتيجهاي بهتر از حذف عايدش نشد، در جامجهاني 2002، بدترين خاطره ورزشياش رقم خورد، در حالي كه در اوج بودند، مقابل كرهجنوبي ميزبان رقابتها با بدشانسي رو به رو شدند و پس از چند ضربه كه به تير دروازه نواخته شد و يك گل صددرصد را داور قبول نكرد، بازي به ضربات پنالتي كشيده شد و اسپانيا به راحتي از دور مسابقات حذف شد... در جام ملتهاي اروپا به سال 2004 در پرتغال، باز هم اسپانيا با بدشانسي رو به رو شد و حذف گرديد و در جامجهاني 6002 در حاليكه اميد زيادي به اين تيم ميرفت و در همان اولين ديدار اوكراين قدرتمند را با چهار گل شكست دادند، در مرحله يك هشتم نهايي در مقابل فرانسه بازنده شدند و حذف شدند.رائول ميگويد: اما اين تمام بدشانسي فوتبال اسپانيا نيست، ما در جامهايجهاني 1994، 1990 ، 1986 و 1982 هم در عين شايستگي از جامجهاني حذف شديم، پنج ساله بودم، يادم ميآيد كه چقدر در اسپانيا جنب و جوش بود، بزرگتر كه شدم، پدرم گفت: جامجهاني فوتبال در اسپانيا برگزار شد و اسپانيا با شكست (2- 1 ) از آلمان از دور رقابتها حذف شد، جامجهاني 86 را كاملا به ياد دارم، زماني كه نه ساله بودم اسپانيا با ستاره آن سالهاي خود، امليانو بوتراگوئنو، در مرحله يك هشتم نهايي با نتيجه (5 – 1 ) دانمارك قدرتمند را از سر راه برداشت، اما در مرحله بعد، در حالي كه تا نيمهنهايي فاصله نداشتيم، در ضربات پنالتي مغلوب بلژيك شديم، چهار سال بعد من 13 ساله بودم و در رده خردسالان بازي ميكردم، در مرحله حذفي مغلوب يوگسلاوي شديم، در حالي كه تيم بسيار آمادهاي داشتيم، من آن شب، تا صبح گريه كردم و در جامجهاني 94، باز هم بدشانس بوديم، آن زمان من 17 ساله بودم، ابتدا مقابل كرهجنوبي به تساوي (3– 3) رسيديم، سپس مقابل آلمان به تساوي رسيديم و با شكست بوليوي به مرحله بعد صعود كرديم، اما يكبار ديگر دچار بدشانسي شديم در حالي كه مستحق شكست نبوديم، پس از پيروزي مقابل سوئيس بر اثر اشتباهات داوري مغلوب ايتاليا شديم و با جام خداحافظي كرديم و اين بدشانسيها همچنان گريبانگير فوتبال اسپانياست. رائول گونزالس فوتباليست نامي اسپانيا و باشگاه رئالمادريد در مورد نتايج بد تيمملي و نتايج درخشان باشگاههاي اسپانيا ميگويد: تيمهاي اسپانيايي به اين خاطر نتايج خوبي كسب ميكنند كه مجموعهاي از بازيكنان معروف كشورهاي ديگر را به خدمت ميگيرند و نتايج درخشان تيمهاي مختلف اين كشور هم بيشتر به دست آنان رقم ميخورد و به همين خاطر ستون اصلي باشگاه را بازيكنان خارجي تشكيل ميدهند و بازيكنان بومي اسپانيايي به آن شكل، ستاره نميشوند، از اينرو زماني كه تيم ملي تشكيل ميشود، عدهاي بازيكن از سوي مربيان دعوت ميشوند كه حتي شايد عدهاي از طرفداران فوتبال اسپانيا با آنان آشنا نيستند ، به همين خاطر است كه بازيكنان دعوت شده به تيمملي، آن انگيزه و روحيه لازم را ندارند، اين دليل اصلي ناكامي تيمملي فوتبال اسپانيا در مسابقات جامملتهاي اروپا و جامجهاني است، گر چه اسپانيا از جامجهاني 8791 تا به امروز در تمامي جامهايجهاني حضور داشته، اما در مراحل يك چهارم و يك هشتم از حضور در نيمهنهايي بازمانده است. تنها افتخار فوتبال اسپانيا، نايب قهرماني جامملتهاي اروپا به سال 1984 و البته قهرماني در جام ملتهاي اروپا به سال 1960 است و تنها يكبار در جامجهاني 0591 برزيل به مقام سوم جامجهاني دست يافت، يعني 57 سال پيش...
رائول یک مهاجم اسپانیایی است که تیمش را در جام جهانی 1998و2002و2006 ودر جام ملتهای 2000و2004 همراهی کرده است.او بازوبند کاپیتان را در 100 بازی ملی بر بازو بست.در حال حاضر او دوازدهمین گلزن تاریخ اسپانیا است.با 194 گل در 449 بازی که همه ی گلهای او برای باشگاه رئال ثبت شده اند.او سومین گلزن تاریخ رئال مادرید است.او در حال حاضر برای رئال بازی میکند و هنوز فرضت برای ادامه فوتبال خود دارد.
در حال حاضر او در دو تیم شماره 7 را می پوشد. ولی در جام جهانی 2002 او شماره 10 را به تن داشت.
زندگینامه::
او متولد حومه شهر مادرید (مارکونی دی سن کریستوبال دی لوس آنجلس)است. در سن 13 سالگی بعد از بردن جام ایالتی و آماتور سن کریستوبال پدرش او را برای نوجوانان آتلتیکو مادرید استخدام کرد. او به همراه تیم زیر15 ساله های اسپانیا چند مقام بین المللی کسب کرد.مقدر بود که رائول به سوی حرفه ای گری پیش رود.هنگامی که خسوس جیل مدرسه فوتبال جوانان آتلتیکو را بخاطر هزینه آن منحل کرد،استعداد یابان رئال به سرعت رائول را جذب کردنددر سال 92-93 او کار خود را در نونهالان آغاز کرد ،او توانست مقام های خوبی در نونهالان کسب کند.در سال 93-94 برای حضور در تیم جوانان بدعوتشد .در همان سال او به تیم آ دعوت شد و همچنین افتخار حضور در تیم زیر 19 ساله ها را نیز کسب کرد.در سال 94-95 کار خود را در رئال 3 آغاز کرد،او در 7 بازی 13 گل به ثمر رساند.در اکتبر 94 سر مربی خورخه والدانو جوان با استعداد را در ترکیب اصلی تیم قرار داد.هنگامی که فقط 17 سال داشت به عنوان جوانترین بازیکنی که پیراهن رئال را بر تن کرده انتخاب شد.بعد از آن او جایزهال پیچیچی را از دستان امیلیا بوتراگونا در آورد.بعد از آن او به تیم ملی دعوت شد.
رائول با زدن 9 گل در 28 حضور خود این مقام را کسب کرد .یکی از گلهای خود را در مقابل آتلتیکو به ثمر رساند که باعث قهرمانی تیمش شد.در اکتبر 96 او اولین بازی ملی خود را در مقابل چک انجام داد.
افتخارات:::
لالیگا درسالهای 1997،1995،2001،2007،2003
سوپر کاپ اسپانیا 1997،2001،2003
جام قهرمانان 98،2002،2000
جام بین قاره ای 1998،2002
سوپر کاپ اروپا 2002
پیچیچی 1999و2001
بهترین گلزن جام حذفی2003
جایزه ی بهترین مهاجم یوفا 2000و2001و2003
بهترین بازیکن جام بین قاره ای 1998
1999 آقای گل( ای اف اف اچ اس)
بهترین گلزن جام قهرمانان (1999و2000)دو بار
2006 مدال لیاقت سلطنتی
کفش برنز اروپا 199و2001
2001 مدال برنز مرد سال دنیا
2001 مدال نقره مرد سال اروپا
زننده ی گل 800 و 900 تیم ملی اسپانیا
بیشترین حضور در جام قهرمانان اروپا
فعال ترین گلزن لا لیگا
2 گل در 3 فینال جام قهرمانان
بیشترین گل زده به بارسلونا در تاریخ رئال
هیچ وقت کارت قرمز نگرفته ،در یک دوره زمانی 30 ماهه کارت زردی هم دریافت نکرده
هشتمین گلزن برتر لا لیگا
صحبتها درباره ی او::
زیدان::بازیکنان مورد علاقه من در اروپا رائول و فیگو هستند.
فرانس بکن باوئر::او یکی از بهترین های اروپا است،او روح رئال است،او مانند ماتئوس برای ما است،صرف نظر نکردنی و با آرایش بد مو.
هانری::وقتی او بازی میکنه فقط به گل فکر میکنه ،این ماهیت فوتبال ،هروقت او نها کاری می کنند ،تو از روی صندلی ات بلند میشی
متولد ۲۲ آوریل ۱۹۸۲ در شهر برزیلیا،پایتخت کشور برزیل
دوره نوجوانی و جوانی خود را با عضویت در تیم باشگاهی سائوپائولو سپری کرد و از ابتدای سال ۲۰۰۱ عضو تیم بزرگسالان این باشگاه شد و در ۱۳۱ بازی رسمی ۴۸ گل برایشان زد.
الگوی او در فوتبال به گفته خودش:هموطنش«رای» که باشگاه سابق او نیز سائوپائولو بوده است.
وی در ژوئن ۲۰۰۳ تیم خانگی اش یعنی سائوپائولو را ترک و به میلان،یکی از بهترین باشگاههای حال حاضر ایتالیا و اروپا پیوست.
در ۲۳ دسامبر ۲۰۰۵ روز جمعه ساعت ۱۹ به وقت برزیل ریکاردو کاکا در حضور حداقل ۶۰۰ مهمان با کارولین ۱۸ ساله فرزند نماینده کمپانی «دیور»،در شهر سائوپائولوی برزیل ازدواج کرد.
تبریک میلان به کاکا:
باشگاه میلان در یک پیام رسمی و ویژه به کاکا و همسرش تبریک گفت.از جمع میلانی ها دیدا،سرجينيو ،كافو،لئوناردو و آریدو برایدا در این مراسم حضور داشتند.
کاکا در مصاحبه با مجله نوولا ۲۰۰۰ ازدواج با کارولین را بهترین تصمیم خود بعد از پیوستن به میلان عنوان کرد.این تک ستاره برزیلی گفت:«برزیل،ميلان و کارولین به همراه خانواده ام زیباترین چیزها در زندگی ام هستند و آنها را عاشقانه دوست دارم.۲۳ دسامبر بی نظیرترین روز زندگی ام بود.خوشحالم که در شهر سائوپائولو با کارولین ازدواج کردم.
وی به عنوان سفیر غذا در سازمان ملل برای کمک به کودکان محروم مشغول به کار است.
دور از فوتبال:
در زمان استراحت و دوری از فوتبال یا آشپزی میکند و یا به سینما میرود.اگر هم نتواند به سینما برود حتما دی وی دی آن فیلم را تهیه خواهد کرد.امکان ندارد فیلم جدیدی را از دست بدهد.آشپزی کردن را هم خیلی دوست دارد و مایل است غذایش را خودش آماده کند.دستپختش در غذاهای ایتالیایی هم حرف ندارد.
اگر فوتبالیست نمی شد:
اتومبیل رانی را بسیار دوست دارد.اگر فوتبالیست نمی شد در تیم فراری خاطره «آیرتون سنا»را زنده میکرد.او قهرمان ورزشی کاکا در این رشته و فرمول یک می باشد.از سوارشدن و سرعت با اتومبیل های مسابقه ای لذت می برد.
او طرقدار تیم فراری است.به عقیده او فراری بی رقیب ترین تیم اتومبیل رانی در جهان است.کاکا از زمانی که آیرتون سنا در آن عضویت داشت عاشق این تیم بوده.با اینکه سن کمی داشته ولی او را خیلی دوست داشته است.او معتقد است برای برزیلی ها سنا یک قهرمان ملی است.به عقیده او شوماخر، باريچلو و آلونسو از بهترین رانندگان فرمول یک جهان هستند.او همچنین والنتینو روسی را جسورترین راننده ای می داند که تا به امروز روی پیست های موتورسواری دیده است.روسی یکی از دوستان نزدیک کاکاست.کاکا هم چندین بار مسابقاتش را از نزدیک دیده است.ولی چون رابطه خوبی با موتورسیکلت ندارد اصلا دوست ندارد جای روسی باشد.اما او را به خاطر مهارت هایش می ستاید.
علاقه ی او به فوتبال از حومه ی شهر لیون که او در آن رشد یافت آغاز شد . در 9 سالگی به المپیک پیوست ، شش سال بعد او به مدرسه ی ولاژ تولا پیوست.
کریم ینزما (19 دسامبر 1987) اصلیتی مانند زیدان دارد . هر دوی آنها در منطقه ی کابیلیای الزایر ریشه دارند. دا لاکهال بنزما ، پدر بزرگ کریم ، در آنجا می زیست تا این که بالاخره در دهه ی 50 ، خانواده ی بنزما به لیون کوچ کردند . بازیکن رئال اولین ضربه ی خود در زمین چمن به توپ را در ال برون ، در شمال شهر لیون زد . " هنوز صدای موسیقی رپ ماشین جوانانی که با خوشحالی از آنجا می گذشتند را به یاد می آورم . من همیشه با برادر کوچکم بازی می کردم ، من حمله می کردم و او دفاع می کرد ." کریم دز یک خانواده ی نه نفره ششم است . (پنج دختر ، چهار دختر) پدرش کارمند مجلس بود و مادرش خانه دارد .
او همچنان به بازی در مدرسه ی ژان لورگت ادامه داد و سپس به ترایون بارون پیوست . او در این تیم توانست با هت تریک در برابر یک تیم لیونی ، نظر چند استعدادیاب را به خود جلب کند . او در آنجا اولین قراردادش را با المپیک منعقد کرد و شش سال بعد راهی مدرسه ی ژان مولین و تیم ژرلاند ولاژ تولا شد . خانواده اش به تشویق او می پرداختند . سلی ، خواهرش آن زمان را به یاد می آورد :" به یاد می آورم که همیشه در زمین فوتبال بود و با افرادی که سه چهار سال از او بزرگتر بودند بازی می کرد . او بیشتر در زمین فوتبال راحت بود تا در مدرسه.
او در طبقه پنجم مدرسه تولا ولاژ اتاق داشت ، با چشم انداز استادیوم ژرلاند (استادیوم المپیک)" یاد گرفتم که چطور باید در یک خوابگاه زندگی کنم" حالا یانیس تافر (ستاره ی جوان لیون) به گفته ی خودش این اتاق را تصاحب کرده است .
بنزما در در فوریه 2007 به اکیپ گفت : واقعا من هیچگاه علاقه ای به لیگ فرانسه نداشته ام ، قلب من همیشه در مادرید بوده است .
مربی تولا ولاژ که بازیکنانی چون ژولی ؛ مالودا ، بن عرفا و برونو انگوتی را به جهان فوتبال معرفی کرده است مسئول جلا دادن این مروارید فرانسوی بود . مخصوصا از لحاظ بدنی . در شش سالی که کریم پیش از بازی در تیم اصلی ( برابر متز در 2004) حاضر شود ، با برنامه های قدرتی و سرعتی مربی اش گیامه تورا به خوبی آماده شده بود . " در آن دوره سرعت تست دو را از 25.50 ثانیه به 21.30 قانیه رساند " در نوامبر 2003 ، او با زدن دو ، سه گل در هر بازی مورد توجه قرار گرفت . از آن به بعد او توانست عنوان قهرمانی فرانسه (16 و 18 سال) فینال جام حذفی در 2005 ، اولین بازیش برای لیون را انجام دهد.
بنزما 17 ساله ، از یک جوان جویای نام در حال تبدیل شدن به یک ستاره ی بزرگ بود . همه او را با هانری مقایسه می کردند که موجب آزردگیش می شد . در جام گامبردیا که جام معتبر زیر 18 سال فرانسه است درحشید و با دو گل دیرهنگامش زمینه ی قهرمانی تیمش را فراهم ساخت . در ابتدای کار در المپیک (2005) در استاده فرانس با دو گلی که زد زمینه ی برد 6 بر 2 تیمش برابر استراسبورگ را فراهم ساخت .
مدیران وقت لیون در سال 2003 از پذیرش این بازیکن سر باز زدند ، درست مانند پلاتینی که در زمان بازیگریش با مخالفت متز مواجه شد و در نانس فوتبالش را ادامه داد . آرماند گاریدو اولین مربی کریم به او گفت : "او فقط یک بازیکن آماتور است و توجه کسی را نمی تواند به خود جلب کند ." اما کریم در بازی تیمش با سوشو که با نتیجه ی 4-0 به پایان رسید تمام نگاه ها را به خود جلب کرد . مربی تیم اصلی سوشو ، گای لاکومبه آنجا بود و کریم چشمان او را به خود خیره کرده بود . رن پیشنهاد دو میلیون یورویی را برای کریم 15 ساله مطرح کرد ، آژاکس نیز به جمع مشتریان او پیوسته بود.
سر انجام ژان میشل آئولاس نظر خود را تغییر داد . در نوامبر 2003 ، کریم به جمع بازیکنان المپیک پیوست و در حالی که تنها 16 سال داشت در هشت ماه 38 گل به ثمر رساند . این رکورد را تنها سدریک بودرم (بازیکن فرانسوی که در سالهای 92 تا 92 در المپیک بود) توانسته بود بدست آورد .
در همان فصل ، کریم در فینال تورنمنت مونتاژیو برابر نانت درخشید (برد چهار بر صفر) آرماند گارید (مربی) یک تصویر را در ذهن خود ثبت کرده است :" بدون شک او بهترین بازیکن و بهترین گلزن این رقابتها بود " . حالا حمایت رنه ژرارد ( بازیکن فوتبال در دهه 60 و سپس مربی تیمهای پایه) را پشت سر خود داشت :" تو یک ستاره هستی ، چطور هنوز قرارداد حرفه ای نبسته ای ؟" او سپس به تیم زیر 17 سال فرانسه در سوئیس ملحق شد (در کنار دیگر بازیکنان مستعدی چون بن عرفا ، نصری و مندز) .
او پس از آن گام دیگری برداشت و به تیم زیر 18 سال المپیک پیوست و در 14 بازی با 12 گلی که به قمر رساند موجب قهرمانی لیگ فرانسه شد . نمایش حیرت انگیز این بازیکن از چشمان پل لژون (مربی تیم اصلی) دور نماند و سرانجام در 15 ژانویه 2005 فرصت حضور در تیم اصلی را بدست آورد . بنزما در دقیقه 77 وارد زمین شد و پاس گل دوم المپیک را به نام خود به ثبت رساند . چند روز بعد ، او اولین قرارداد حرفه ای خود را با تیم اصلی به ثبت رساند .
رویایش برای حضور در چمپیونزلیگ خیلی زود به حقیقت پیوست و در بازی با روزنبرگ (در حالی که 17 سال داشت) گلزنی کرد . او در حال ستاره شدن بود و نامش بارها و بارها در روزنامه های فرانسوی نوشته می شود . سپس الجزایر از او خواست که دعوتشان را بپذیرد و او این گونه جواب داد : " به فرانسه امید بیشتری دارم" دومنک چند ماه بعد او را برای بازی دوستانه برابر یونان دعوت کرد . کریم مصدوم شد و از این بازی باز ماند . وی گفت :" باز خواهم گشت" و این کار را برابر اتریش در سال 2007 انجام داد .
با قد 182 سانتی متری و بدن ورزیده شده در مدرسه ی تولا ولاژ کریم تبدیل به یک گلزن قهار شده بود . لوئیز فرناندز وضعیت او را این گونه توصیف کرد :" او مانند مورینتس در زمان اوجش است . نه تنها برای قدرتش ، بلکه برای مهارتی که همچون هانری دارد . او یک جرقه نیست ، نیاز ندارد که زیاد با توپ بازی کند و با چند ضربه ی کوچک می تواند گلزنی کند "
کریستیانو رونالدو دوس سانتوز آویرو که بیشتر به نام کریستیانو رونالدو معروف است در 5 ژانویه 1985 در مَدیرای پرتغال متولد شد.قد وی 185 سانتیمتر است.وی دارای یک برادر بزرگتر به نام هوگو و دو خواهر بزرگتر از خود به نام های الما و لیلیانا است.فوتبالش را از سه سالگی آغاز کرد و در سن شش سالگی به مدرسه فوتبال رفت.اولین باشگاهی که او در آن بازی کرد باشگاه آماتور آندورینها بود جاییکه پدرش آن را اداره می کرد هنگامیکه رونالدو 8 سالش بود.هنگامیکه به سن 10 سال رسید دو باشگاه مطرح شهر مدیرا به نام های سی.اس ماریتیمو و سی.دی ناسیونال خواهان وی شدند که سرانجام وی به عضوین ناسیونال در آمد.در دوران بچگی تیم مورد علاقه ی او بنفیکا بود در حالیکه در سال 2001 تا سال 2003 به عضویت تیم رقیب بنفیکا یعنی اسپورتینگ لیسبون در آمد.رونالدو در اسپورتینگ رشد کرد و اولین بازیکن تاریخ این باشگاه شد که برای تیم های زیر 16 سال ، زیر 17 سال و زیر 18 سال این باشگاه بازیکن ساز بازی کرده است.هنگامیکه وی برای تیم بزرگسالان اسپورتینگ بازی کرد در همان آغاز کار در برابر موریرنس دو گل به ثمر رساند.اولین باشگاه بزرگی که او را در نظر گرفت باشگاه لیورپول بود که البته به دلیل کوچک بودن و 16 سال بیشتر سن نداشتن او را نپذیرفتند! اما در تابستان سال 2003 الکس فرگوسن کریس را با قراردادی 12.24 میلیون یورویی به منچستر آورد و وی اسپورتینگ را که با سن کمش 25 بازی برای آن انجام داده بود و سه گل به ثمر رسانده بود را ترک کرد.اگرچه رونالدو شماره ی 28 را تقاضا کرد که در اسپورتینگ می پوشید اما شماره 7 را برتن کرد.شماره ای که قبلاً بر تن بزرگانی چون جورج بست ، بریان رابسون ، اریک کانتونا و دیوید بکهام بود!
در سال 2003 به تیم ملی پرتغال دعوت شد و نشان داد که در تیم ملی نیز چهره ای موفق است. در انجام مسابقات انتخابی جام جهانی 2006 هنگامیکه پرتغال در برابر روسیه در حال بازی بود پدرش به نام دنیس آویرو در 7 سپتامبر 2005 از دنیا رفت. و وی پس از این اتفاق داربی شهر منچستر در برابر منچستر سیتی را از دست داد.
رونالدو اولین حضورش را برای منچستر که 60 دقیقه بود در برابر بولتون در ورزشگاه اولد ترافورد شهر منچستر انجام داد.که آن بازی با حساب 4 بر صفر به نفع منچستر به پایان رسید.در 29 اکتبر 2005 رونالدو اولین گل لیگ برتری خود که مصادف با هزارمین گل لیگ برتری منچستر یونایتد بود را در برابر میدلزبورو به ثمر رساند که البته آن بازی با حساب 4 بر 1 به نفع میدلزبورو به پایان رسید و گل خوش یمنی نبود.
رونالدو توانایی بازی با هر دو پا را دارد و در تمام مناطق جلو از جمله چپ ، راست ، وسط می تواند بازی کند.مهارت او با بازی با توپ و پا عوض کردن ها و شوت های محکم دیدنی و دریبل های سرعتی و توانایی سر زدن او کم نظیر است و هر مدافعی را در مواجهه با او دچار مشکل می کند و می تواند هر خط دفاعی را بهم بزند.
افتخارت با منچستر
قهرمانی در لیگ برتر انگلیس در فصل 2007-2006
قهرمانی در جام حذفی انگلیس در سال 2004
نایب قهرمانی در جام حذفی انگلیس در فصل 2006-2005 و 2007-2006
افتخارات ملی
عنوان چهارمی با تیم ملی پرتغال در جام جهانی 2006 آلمان
افتخارات فردی
بهترین بازیکن پرتغال در سال 2007
انتخاب در تیم منتخب باشگاه های انگلیس در فصل های 2006-2005 و 2007-2006
بهترین بازیکن فصل لیگ برتر انگلیس در فصل 2007-2006
بهترین بازیکن ماه لیگ برتر انگلیس در ماه های نوامبر و دسامبر سال 2006
انتخاب در تیم منتخب یوفا در 2004
عنوان سومین بازیکن برتر جهان در سال 2007 بعد از کاکا و لیونل مسی
ایکر کاسیاس از کوچکی علاقه ی فراوانی به فوتبال داشت ولی او استعداد خود را در دروازبانی نشان داد.هنگامی که به دوران نوجوانی رسید تیم رئال به استعداد او پی برد وخبر از حضور پدیده ای در فوتبال را دادند سر انجام او به تیم های پایه ی رئال راه یافت و با بازی های خوب خودراهی بزرگسالان این تیم شد وتا حالا این تیم به خاطر دروازبانی های خوبی که کاسیاس در طول این چند سال کرده قرارداد او را تا پنج سال دیگر با او تمدید کرده است.از نظر خیلی ها او بهترین دروازبان تاریخ اسپانیا است او در رده بندی بهترین دروازبان های جهان رده ی چهارم را در اختیار دارد .او دروازبان شماره یک اسپانیاست و دروازبان هایی همانند ویکتور والدز(بارسلونا) و رینا(لیور پول)هنوز نتوانسته اند جای او را بگیرند.
خسته شدم از “تو” نوشتن ، کمی از خودم می نویسم …
“من” دوستت دارم !
.
.
تو از موسی پیامبرتری !
به جای اشاره نگاه کردی ، به جای دریا دل من شکافته شد …
.
.
عاقبت یک روز که نزدیک است ، از دنیایی که در آن بی تو مرده ام زنده خواهم شد ، به سویت خواهم دوید و تا ابد در آغوشت جان خواهم داد !
.
.
راه که میروی ، عقب می مانم نه برای اینکه نخواهم با تو همقدم باشم ، میخواهم پا جای پایت بگذارم و مواظبت باشم ، میخواهم ردپایت را هیچ خیابانی در آغوش نکشد …
تو فقط برای منی !
.
.
دلم خیابانی میخواهد هزار طرفه به سوی خانه تـــــــو !
.
به جز خـــــــــــــــــــدا کسی رو داری بهت بگه : “من باهاتم” ؟؟؟
.
.
تلفن همراه پیرمردى که توى اتوبوس کنارم نشسته بود زنگ خورد …
پیرمرد به زحمت تلفن را با دستهاى لرزان از جیبش درآورد ، هرچه تلفن را در مقابل صورتش عقب و جلو کرد نتوانست اسم تماس گیرنده را بخواند … رو به من کرد و گفت ببخشید ، چی نوشته ؟
گفتم نوشته “همه چیزم” ؛ پیرمرد : الو ، سلام عزیزم …
یهو دستش را جلوى تلفن گرفت و با صداى آرام و لبخندى زیبا و قدیمى به من گفت : همسرمه … مادر بچه هامه …
.
.
مادر ! من هرگز بهشت را زیر پایت ندیدم ، زیر پای تو آرزوهایی بود که از آن گذشتی به خاطر من …
.
.
آدم نیمرو باشه ولی دورو نباشه
دیشب داشتم کتاب میخوندم برق رفت … یه نیم ساعتی زیر نور چراغ قوه گوشیم کتاب رو خوندم تا برق باز بیاد … این نیم ساعتو تا آخر عمرِبچم تو سرش میزنم … میگم ما زیر نور چراغ قوه به بدبختی کتاب میخوندیم … اونوخ شما اینجوری !!!
*********جوک های جدید و خنده دار**********
هیچ لذتی اندازه ی این که یه بچه ی کوچولو دستشو دراز کنه طرفت که یعنی بقلم کنی نیس و حال نمیده!!! اصن یه لذت عجیبی داره!!!
*********جوک های جدید و خنده دار**********
از دار و ندار دنیا۶ ۷ تا دوست دختر دارم یکی از یکی شکاک تر
اصن داغونما..
زن به شیطان گفت : آیا آن مرد خیاط را می بینی ؟ میتوانی بروی وسوسه اش کنی که همسرش را طلاق دهد ؟
شیطان گفت : آری و این کار بسیار آسان است
پس شیطان به سوی مرد خیاط رفت و به هر طریقی سعی می کرد او را وسوسه کند اما مرد خیاط همسرش را بسیار دوست داشت و اصلا به طلاق فکر هم نمی کرد
پس شیطان برگشت و به شکست خود در مقابل مرد خیاط اعتراف کرد
سپس زن گفت : اکنون آنچه اتفاق می افتد ببین و تماشا کن
زن به طرف مرد خیاط رفت و به او گفت :
چند متری از این پارچه ی زیبا میخواهم پسرم میخواهد آن را به معشوقه اش هدیه دهد پس خیاط پارچه را به زن داد. سپس آن زن رفت به خانه مرد خیاط و در زد و زن خیاط در را باز کرد وآن زن به او گفت : اگر ممکن است میخواهم وارد خانه تان شوم برای ادای نماز ، و زن خیاط گفت :بفرمایید،خوش آمدید
تنها موقعی که خانها با دقت تمام به حرف شوهراشون گوش می دن وقتی که شوهراشون تو خواب حرف می زنن
*******************
من عروسی بگیرم یه عروسی ساده و جمع و جور می گیرم و هیشکی رو دعوت نمی کنم، نه به خاطر هزینه اش، به خاطر اینکه
بقیه دخترا آرایش می کنن،خوشگل میشن میان، من تازه می فهمم چه غلطی کردم؟!
همون تو جهل بمونم بهتره
*********************
اگر به یکدیگر احترام بگذارید، یکدیگر هم به شما احترام می گذارد!
*********************
به دادشم گفتم لپ تاپمو بده. دو متر کلا از هم فاصله داشتیم. دیدیم نه می تونه پرت کنه نه می تونه سُر بده. آخرش گذاشتش روی یک پتو گفت بکِش از اون ور!
شخصی درون زندانی حبس شده است. اتاقی که این شخص در آن نگاهداری می شود دو در دارد که یکی به سمت چوبه دار راه دارد ولی دیگری به بیرون زندان راه دارد و منجر به آزادی زندانی می شود. هر یک از این درها یک نگهبان دارد که یکی ازآنها همیشه راست می گوید و دیگری همیشه دروغ و هر دو از اینکه کدام در به کجا راه دارد و نیز از راستگویی یا دروغگویی نگهبان دیگر آگاهند.
زندانی ما حق دارد تنها یک سوال از یکی از نگهبان ها بپرسد و سپس یکی از درها را انتخاب کند. در ضمن نگهبان ها فقط با “بلی” یا “خیر” پاسخ می دهند. او چطور می تواند با تنها یک سوال دری که به سوی آزادی باز می شود را پیدا کند؟!
قبل از اینکه پاسخ را در انتهای صفحه ببینید کمی فکر کنید
ادامه
مطلب مورد نظر رمز دارد.
لطفا رمز عبور مربوط به مطلب را وارد کرده ،
دکمه تایید را کلیک کنید. ممنونم که به وبلاگم اومدین